کد مطلب:122437 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:260
جواب ام الفضل و تعبیر پیامبر
ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب با وحشت و اضطراب به محضر رسول خدا آمد و گفت: یا رسول الله خواب عجیبی دیده ام. در خواب دیدم كه پاره ای از گوشت بدن تو در آغوش من افتاده. حضرت فرمود: تعبیر این خواب آن است كه دخترم فاطمه پسری به دنیا می آورد و تو از وی پرستاری می كنی.
به دنبال این بشارت در پانزده رمضان سال سوم هجرت امام حسن (ع) متولد شد و چون فاطمه (س) شیر كم داشت ام الفضل از شیر پسرش قثم بن عباس به امام حسن (ع) شیر می داد. [1] .
اسماء دختر عمیس گوید: چون حسن مجتبی متولد شد، رسول الله به خانه ی فاطمه آمد و فرمود: فرزندم را بیاورید. من حسن را در قنداقه ی زرد پیچیدم و به رسول الله دادم. فرمود: اسماء! مگر نگفته ام نوزاد را در قنداقه ی زرد نپیچید؟! آنگاه او را در لباس سفیدی پیچیدم و به دست جدش دادم.
رسول خدا در گوش راست او اذان گفت و در گوش چپش اقامه خواند. سپس به علی (ع) فرمود: فرزندم را چه نام گذاشتید؟ علی (ع) گفت: یا رسول الله! من در این كار بر شما سبقت نمی گیرم و خوش داشتم اسم او را حرب بگذارم. پیامبر فرمود: من نیز به پروردگارم سبقت
[ صفحه 138]
نمی جویم.
اینجا بود كه جبرئیل آمد و گفت: یا رسول الله! علی اعلی به تو سلام می رساند و می گوید: علی نسبت به تو مانند هارون است به موسی. نام این فرزندت را نام فرزند هارون بگذار. فرمود: نام فرزند هارون چه بوده؟ گفت: شبر. فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل گفت: او را حسن نام گذار و چنین شد. پیامبر در روز هفتم دو قوچ فربه برای برای او قربانی (عقیقه) كرد.یك ران آن قوچ را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش صدقه داد. [2] .
به دنبال این بشارت در پانزده رمضان سال سوم هجرت امام حسن (ع) متولد شد و چون فاطمه (س) شیر كم داشت ام الفضل از شیر پسرش قثم بن عباس به امام حسن (ع) شیر می داد. [1] .
اسماء دختر عمیس گوید: چون حسن مجتبی متولد شد، رسول الله به خانه ی فاطمه آمد و فرمود: فرزندم را بیاورید. من حسن را در قنداقه ی زرد پیچیدم و به رسول الله دادم. فرمود: اسماء! مگر نگفته ام نوزاد را در قنداقه ی زرد نپیچید؟! آنگاه او را در لباس سفیدی پیچیدم و به دست جدش دادم.
رسول خدا در گوش راست او اذان گفت و در گوش چپش اقامه خواند. سپس به علی (ع) فرمود: فرزندم را چه نام گذاشتید؟ علی (ع) گفت: یا رسول الله! من در این كار بر شما سبقت نمی گیرم و خوش داشتم اسم او را حرب بگذارم. پیامبر فرمود: من نیز به پروردگارم سبقت
[ صفحه 138]
نمی جویم.
اینجا بود كه جبرئیل آمد و گفت: یا رسول الله! علی اعلی به تو سلام می رساند و می گوید: علی نسبت به تو مانند هارون است به موسی. نام این فرزندت را نام فرزند هارون بگذار. فرمود: نام فرزند هارون چه بوده؟ گفت: شبر. فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل گفت: او را حسن نام گذار و چنین شد. پیامبر در روز هفتم دو قوچ فربه برای برای او قربانی (عقیقه) كرد.یك ران آن قوچ را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش صدقه داد. [2] .
[1] بحار، ج 44، ص 243 و اسدالغابة، ج 2، ص 10.
[2] جلاء العيون، ج 1، ص 298.